سايت مارگارت خاچاطوريان |
01/16/06 |
محمد، مردي که زياد غش مي کرد: بخش يک
نوشته ي دکتر مارگارت خاچاطوريان
Margaret_Khachatouri@mailcity.com
اين مقاله از دو بخش درست شده است: در بخش اول، مي خواهم نشان بدهم که محمد در هنگام نزول وحي در يک حالت ترانس و خلسه فرو مي رفته است. از خود بيخود مي شده است. رنگش زرد و يا سفيد ميشده است. بدنش سنگين ميشده است. غش مي کرده است. بيهوش مي شده است. و مثل شخص متوفّي، همينطور ميافتاده است. در چنين حالتي بوده است که تصويرها و ايده هاي گوناگون، از محفظه ي حافظه ي محمد، بيرون مي جهيده است و قبل از آن که دالاندار عقل و منطق و استدلال، جلوي آن ها را بگيرد، به جولان در مي آمده است. در بخش دوم مي خواهم نشان بدهم که سوره هاي که در حالت خلسه و بيهوشي و غش بر محمد نازل مي شده است، مانند روياهايي است که در خواب به سراغ شخس مي آيد. اين سوره ها را مي توان بر اساس روشي که فرويد در کتاب "تعبير رويا" شرح داده است، تفسير کرد و از اين راه، به زواياي ضمير ناخود آگاه محمد پي برد.
***
در مورد سبک قرآن سه نظريه وچود دارد: نظريه ي اول مي گويد هیچ نظمی بر قرآن حاکم نیست. نظريه ي دوم مي گويد قران داراي نظم کامل است. يعني بين آيه هاي يک سوره، يک ارتباط منطقي و محکم برقرار است. طبق اين نظريه، حتي بين بین سوره هاي مختلف در قرآن مثلا سوره ناس و حمد رابطه وجود دارد مثلا می گویند سوره حمد که اولین سوره قرآن است با نام خدا شروع می شود و در سوره ناس که آخرین سوره است با کلمه ناس یعنی مردم خاتمه می یابد. نظريه ي سوم مي گويد قرآن داراي نظم پريشان است. يعني ارتباط بين آيه هاي يک سوره از جريان سيال ذهن، پيروي مي کند. به عبارت ديگر، هر سوره مجمع الجزايري از آيه هاي کم و بيش مستقل است که به وسيله ي مکانيسم تداعي خاطره، به يک ديگر پيوسته اند. و از به هم پيوستن اين مجمع الجزاير مستقل است که قرآن تشکيل شده است.
در اين جا مي خواهم نظريه ي سوم را از نظر روانشناختي
مورد تجزيه و تحليل قرار بدهم. تحليل خود را با شعري از حافظ آغاز مي کنم
که غزل هايش،مانند سوره هاي قران، داراي نظم پريشان است:
حافظ آن ساعت كه اين نظم پريشان مينوشت
طاير فكرش، به دام اشتياق، افتاده بود.
يکي از ويژگي هاي "نظم پريشان" اين است که شاعر بايد در يک حالت ترانس و خلسه فرو برود و مهار عقل و استدلال را شل کند و اجازه بدهد که هر تصويري که به دالان ذهنش مي رسد، بدون آن که دالاندار عقل و استدلال و منطق، جلويش را بگيرد، اجازه ي عبور بگيرد و بر روي صفحه ي کاغذ نقش ببندد. به همين علت است که در تعريف شعر آمده است که "شعر، کلامي ست مخيل". يعني عنصر "خيال" در شعر غالب است. به همين علت در شعرهاي ناب، مانند شعر حافظ، هر بيتي ساز خود را مي زند و ترتيب ابيات از يک نظم منطقي بر خوردار نيست و به گفته ي خود حافظ، داراي "نظم پريشان" است. غزل هاي حافظ نيز مانند سوره هاي قرآن، مجمع الجزايري است از بيت هاي کم و بيش مستقل که به وسيله ي جريان سيال ذهن، به يک ديگر پيوسته اند. عوام با شامه ي غريزي خود، اين موضوع را درک کرده اند و در مورد حافظ گفته اند که او "لسان الغيب" است يعني مانند انبيا و اوليا با عالم غيب ارتباط دارد و ديوان اش مانند کتاب پيامبران است.
پيامبر اسلام، نيز مانند شاعران، در هنگام نزول وحي، در حالتي شبيه به ترانس و خلسه و صرع و غش فرو مي رفته است.(1) در اين مورد، توجه ي شما را به پرسش و پاسخي که بين آيت االله حاجسيّد محمّد حسين حسيني طهراني و يکي از شاگردانش، در گرفته است، جلب مي کنم. (2):
پرسش: "در هنگام وحي آيات قرآنيّه بر رسول خدا صلّي الله عليه و آله و سلّم و نزول آيات و اوامر و نواهي الهيّه، آيا هميشه حال پيغمبر تغيير ميكرده، و از حال عادي خارج ميشدهاند، و يا آنكه در بعضي از اوقات حال رسول خدا تغيير ميكرده است؟ چون در اثر وارد است كه در حال وحي، رنگ پيغمبر زرد و يا سفيد ميشد، و بدن آنحضرت سنگين ميشد، و مانند شخص بيهوش و بيحال در ميآمدند... "
آيت الله حسيني طهراني در پاسخ مي گويد:
پاسخ: "... در مورد رسول الله گاهي اتّفاق ميافتاد در وقت نزول وحي، حال ايشان بهم ميخورد و مثل آدم مَقْضيٌّ عَلَيْه (مثل شخص متوفّي) همينطور ميافتادند و بعداً افاقه حاصل ميشد... يك روايت داريم كه از حضرت صادق عليه السّلام سؤال ميكنند: [ يَابْنَ رَسولِ اللَهِ! آيا رسول اكرم صلّي الله عليه و آله و سلّم تاب مقاومت ملاقات و ديدار جبرئيل را نداشت و از آنجهت از خود بيخود ميشد و غشّ ميكرد؟] حضرت صادق عليه السّلام فرمود: [اين در حالي بود كه خداوند متعال تجلّي ميكرد برسولش و با او تكلّم ميكرد، و رسولش طرف خطاب خدا بود، و خود حقّ تبارك و تعالي بدون واسطه با او سخن ميگفت.] ... و امّا آنكه در موقع خطاب، حال رسولش تغيير ميكرد حقيقةً خود خداوند عزّ و جلّ بوده است. مثلاً در شأن نزول سورة مائده، و در روايات نزول آن داريم كه: سورة مائده وقتي نازل شد كه پيغمبر اكرم به مدينه وارد ميشدند؛ و به اندازهاي اين سوره سنگيني داشت، و آنقدر سخت و سنگين بود كه ناقهايكه حضرت بر آن سوار بودند نزديك بود بزمين برسد، و بروي زمين بخوابد... "
از مطلب بالا چنين بر مي آيد که آيت الله هاي شيعه نيز معتقدند که محمد در هنگام نزول وحي از خود بيخود مي شده است. رنگش زرد و يا سفيد ميشده است. بدنش،سنگين ميشده است. غش مي کرده است. بيهوش مي شده است. و مثل شخص متوفّي، همينطور ميافتاده است. قرآن داراي 114 سوره است که با سوره ي الفاتحه آغاز مي شود و با سوره ي الناس، پايان مي پذيرد. در هنگام نزول اين سوره ها، حالت پيغمبر تغيير ميكرده است و غش مي کرده است. بنابراين، محمد در طول مدت پيامبري خود، دست کم، 114 بار غش کرده است.البته برخي از سوره ها مانند سوره ي البقره، نسبت به سوره هاي ديگر، بسيار بلند تر است و احتمالا نياز به چند بار غش کردن داشته است.
محمد در هنگامي که دچار حمله هاي غش مي شده است، تصويرها و ايده هاي گوناگوني، از محفظه ي حافظه ي او، بيرون مي جهيده است و قبل از آن که دالاندار عقل و منطق و استدلال، جلوي آن ها را بگيرد، به جولان در مي آمده است. درست مانند ظهور "ايده هاي غيرداوطلبانه" در ذهن شخصي که در حالتي بين خواب و بيداري در آستانه ي فروغلطيدن به قلمروي خواب است. در علم روانشناسي، اصطلاح "ايده هاي غير داوطلبانه" به ايده هايي گفته مي شود که بدون آن که شخص، عالما و عامدا بخواهد، خود به خود، در ذهن او پديدار مي شود.
الهام شاعرانه و الهام وحياني، هردو، از مکانيسم "ايده هاي غير داوطلبانه" پيروي مي کنند. مهدي اخوان ثالث، شاعر بلند آوازه ي ايران، نيز در تعريف شعر گفته است که "شعر محصول بیتابی آدم است در لحظاتی که شعور نبوت بر او پرتو انداخته... شاعر بیهیچ شک و شبهه طبعا و بالفطره باید به نوعی، دیوانه باشد" اخوان ثالت با استفاده از تجربيات خود به عنوان يک شاعر، به درستي، به مکانيسم روانشناختي وحي و شعر و تشابه بين شاعر با نبي، اشاره کرده است و الهام شاعران را از جنس الهام انبيا دانسته است. به علت تشابه بين خلسه ها ي وحياني و خلسه هاي شاعرانه است که کلام قران، و به طورکلي کلام همه ي کتاب هاي مقدس، داراي يک حالت شعرگونه است. قرآن علاوه بر عنصر خيال داراي نوعي وزن و يا سجع و قافيه نيز مي باشد. قرآن، مانند شعر، کلامي ست مخيل و موزون و مقفي.
محمد در هنگام نزول وحي، در يک حالت مخصوص وارد مي شده است و صحنه هايي که مي ديده است و صداهايي که مي شنيده است، "ايده هاي غير داوطلبانه" اي بوده است که از مخزن حافظه ي او بيرون مي جهيده است و پيش از آن که دالاندار عقل و منطق و استدلال، جلوي آن ها بگيرد، در ذهن او پديدار مي شده است. از اين نظر، سوره هاي قرآني که در حالت خلسه و بيهوشي و غش بر محمد نازل شده است، مانند رويا مي باشد، زيرا دررويا نيز، به اعتقاد فرويد، صحنه هايي که شخص مي بيند، "ايده هاي غير داوطلبانه" اي است که از مخزن حافظه ي شخص بيرون مي جهد و پيش از آن که دالاندار عقل و منطق و استدلال، جلوي آن ها را بگيرد، در ذهن شخص پديدار مي شود. رويا، مجمع الجزايري است از صحنه هايي که بوسيله ي جريان سيال ذهن، به يک ديگر ارتباط دارد و مانند شعر و وحي، داراي نوعي نظم پريشان است.
اگر مکانيسم قران شبيه به مکانيسم رويا باشد، مي توان آن را بر اساس روشي که فرويد در کتاب "تعبير رويا" شرح داده است، تفسير کرد و از اين راه به زواياي ضمير ناخود آگاه محمد پي برد.
***
منابع
(1) جندي، انور، مستشرقان و قرآن كريم، ترجمهي سيد محمد :دامادي، نشريه ي وقف ميراث جاويد، صفحه : 42-48، مهرماه 1374 خورشيدي.
(2) پايگاه علوم و معارف اسلام [كتابخانه الكترونيكي علوم و معارف اسلام]:
http://www.maarefislam.com/doreholomvamaarefislam/bookscontent/mehretaban/mehretaabaan12.htm
This site was last updated 01/16/06